سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صالحیه
بهارستان ایران

نی نامه ای به حضور مسئولین گرامی تبلیغات اسلامی و ارشاد شهرستان بهارستان

 

ناله...

سلام علیکم

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

 

نگارش و قلم فرسایی با تصور مطالعه شدن توسط اساتیدی همچون حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا درخشانی و حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا قلی زاده از مفاخر و علمای عالی مقام شهرستان بهارستان، دست هر نگارنده ای را به لرزه انداخته و کلامش را لکنت یافته می گرداند. اهتمام این بزرگواران به اهمیت های عالی مورد تاکید مقام معظم رهبری (حفظه الله) همچون قرآن و عترت در سطح شهرستان بهارستان به واقع مثال زدنی است. گو اینکه این عزیزان خویش را صرف قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) قرار داده اند.چرا که همت و اهتمام علمای شهرمان حول برنامه های قرآنی و مذهبی مؤید این مطلب است.

نکته ای که باعث شد این بنده ی کمترین به خود جسارت داده و جملاتی ثقیل تر از حد و اندازه ی خویش را خطاب به سروران خود به نثر بکشد؛ حرف دل شاگردانی است که در پای منبرهای همین اساتید و علما سخن گفتن را آموخته و همه ی گام های طریق عاشورایی خویش را مرهون منبرهای همین استادان فرزانه و دست از دنیا شسته هستند.

من عاشقی از کمال تو آموزم

بیت و غزل از جمال تو آموزم

اساس مطلب این است که ناله ماوایی جز دل ندارد و دل نیز همیشه مشتاق ناله است.لاجرم ناله و دل هر دو مشتاق یکدیگرند.شاگرد نیز ماوا و مأمنی جز درگاه استاد نمی بیند و به واقع نیز اگر شاگرد درس خویش را مطلوب فراگرفته باشد تنها مأوایی که خود را در آن آسایشمند می بیند دامن پر مهر و سینه ی گشاده ی استاد است.

اکنون این شاگردان شمایند که قلم های آغشته به احساسات پاک شاعرانه ی خود را برای شنیده شدن به ناله انداخته اند!

اکنون این شاگردان شمایند که هیچ شخص و شخصیتی را نکوتر از جنابانتان ندانستند و ناله های خود را دردمندانه به محضرتان آورده اند!

شاگردانی که قلم هایشان کارستان است و احساساتشان طوفان!

شاگردانی که نه تنها احساسشان بلکه بند بند وجودشان عشق به ولایت است و شهادت در مسیر او.

شاگردانی که دست به قبضه اند!

 امروز قبضه های قلم و شعر و شعور! و فردای ظهور قبضه های شمشیر و شهادت و شور!

آنان که رهرو و مدیحه سرای سردارانی اند که با مرکّب خون خود نوشتند لبیک یا حسین..!

و آنان که غوغای قطره قطره ی مرکّبشان نه! بلکه دم های وریدهاشان غریو عشق علی و اولاد علیست!

شاگردانی که در نگاه مرشد و فرزانه ی انقلاب، امام و رهبر فرزانه ی امروز انقلاب اسلامی و علمدار بیرق یا صاحب الزمان(عج) مهم اند و موثر. آنسان که شبی از سال مختص انس با ایشان است. و چه بزرگوارانه و پدرانه با ایشان مجالست می فرمایند.

و ما شاگردان ، همراه با اساتید شعر و اخلاق و عرفان خود در طول هفته در شهرستان بهارستان گرد هم می آییم و از دانش اساتید خود از جمله استاد مشعل( قدرت چوپانی) که در حصارک بالای نسیم شهر و کانون الغدیر در مسجد علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) شنبه شب ها مهربانانه بر نظم های غزل سرایان شهرمان سامع می شوند و دست هاشان را مکرمانه می گیرند.از آن جمله استاد قائمی است که ایشان نیز در شهر صالحیه و سه شنبه شب ها در حسینیه ی شاهزاده علی اکبر (علیه اسلام) بر افزایش سطح کیفی غزل و قصاید آیینی همت می گمارند.

تردید نکنید که گله گذاری در کار نیست.

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی

آن من بودم که بی قرارت کردم

اساسا شاگرد را چه به گله گذاری و شکوه و شکایت؟؟!

لکن پسندیده دیدیم دلنوشته ای نه در شان و دانش شما بلکه در بضاعت خویش و نه در باب شکوه و گلایه بلکه در عنوان درد دل گونه تقدیم تان کنیم.

متاسفانه عُجب و غرور بعضا شاگردان را دچار انحراف نموده و به خیال اتمام دوره ی دانش اندوزی خود به مصاف با اساتید خود رفته و به آنها بایدها و نبایدها را گوشزد می کنند.به عنوان مثال عنوان می کنند اگر ما جای شما اساتید بودیم چنان می کردیم و چنان ...! غافل از اینکه همین رفتار آنها نشان از عدم اتمام زمان شاگردی آنهاست. به لطف و مدد الهی و با استادی شما بزرگواران شاگردان شما دچار این انحرافات نشده و خود را در جای شاگردی خویشتن نیکوتر می بینیم.لکن از آنجاییکه تا کنون یک مطلب ناآموخته مانده، آن را از حضورتان جویاییم. وآن اینکه:

 «شما اساتید که روزگاری در همین کرسی های شاگردی جلوس می فرمودید؛ دیدگاه های خود را چگونه به حضور اساتید خود مطرح می ساختید؟»

یا به عبارت دیگر« اگر شما امروز پشت این کرسی های شاگردی می نشستید از اساتید و بزرگان خود چه انتظاراتی داشتید؟»

 یا «اگر یکی از اعضای کانون های شعری شهرستان بودید و این اعضا حرف هایی داشتند و پیشنهادهایی، من باب ادب و احترام ونه از جهت رعب و واهمه، چگونه مطرح می نمودید که احیانا جسارتی رخ ندهد و منزلتی نزول ننماید؟!»

 مخلص کلام اینکه شاعران و ادیبان شهر هم اکنون به ارشاد و راهنمایی تان نیازمندند تا در آتیه، نپرسیدن عیبشان نگردد؛ اگر ندانستن عیبشان بود!

تا تو نیکوتر می شوی من مبتلاتر می شوم

حسن تو را رو در بهی درد مرا بهبود نه

ما از اساتید خود اساتیدی چون شما بزرگان و همچنین اساتید شعری خود همچون استاد قدرت چوپانی(مشعل)، استاد حسنزاده(عارف) ، استاد ابوالفضل فرهنگی، استاد قائمی، استاد سلیمانی و بسیاری دیگر از این دست اساتید شعر و ادب آیینی شهرمان آموخته ایم هر عالمی که در جامه ی نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه و آله وسلم) است کرامت و قداستش به اندازه ی شخص مکرم پیامبر اسلام است و در همان میزان واجب الاحترام .

ما این رویه را مصداق عمل به آیه ی شریفه ی اطیعوالله و اطیعوالرسول می دانیم و قربة الی الله و رسوله با این نیت دست نیاز به سویتان گشوده ایم و از روی همین صدق نیت و حسن ظن به پروردگار وعده ی او را محقق می بینیم:وعدالله الذین امنوا و عملوالصالحات لهم مغفرة و اجر عظیم(9مائده)

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مزمون نمانده است... 

خادم قرآن و آل عبا

اکبر پورآقا




...

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 مرداد 27 توسط  | نظر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin
قالب وبلاگ